هیپنوتیزم و سندروم توره
اسفند ۱۷، ۱۴۰۲يك تكنيك تخيلي علمي داستاني
اسفند ۱۷، ۱۴۰۲هيپنوتيزم در كودكان
در كار با تكنيكهاي هيپنوتيزمدرماني در كودكان بسيار مهم است كه بهخاطر داشته باشيم كه هيپنوتيزم در كودكان آسان است اما نباید ساده انگاشته شود، سرگرمكننده است اما نياز به تمركز دارد. و بايد احترام به كودك و تواناييهاي غريزياش رعایت شود. كودكان هيپنوتيزم را، حتي بسيار راحتتر از بزرگسالان ياد ميگيرند زيرا آنها بهعنوان بخشي از رشدشان، بهطور خودجوش بهطور متوالي در طول روز در حالات تغییر یافتۀ هوشياري تجسّم فرد میروند و خارج میشوند. آنها همچنين براي تغيير در مشكلي كه بهخاطر آن مراجعه كردهاند انگیزه دارند. يك كليد براي ياددادن به كودكان كه چطور اين مهارتهاي خودتنظيمي را بياموزند اعتماد و نزديكي به درمانگر است. شيوه درمانگر و زباني كه از آن براي صحبتكردن با كودك استفاده ميكند نيز مهمتر از القاء “هيپنوتيزمي” ارزشمند يا تكنيكهاي مورد استفاده است.
معرفي هيپنوتيزم به كودكان
كودكان هيپنوتيزم را مثل تظاهركردن، خيالپردازي يا تخيلكردن ميفهمند. بنابراين، ميتوان آن را بهعنوان “چيزي كه از قبل ميدانستید چگونه انجام دهيد اما شايد نميدانستيد كه ميدانيد، يا شايد نميدانستيد كه ميتوانيد با آن به خود كمك كنيد {در هر مشكلي كه داريد}” به آنها ارائه داد. با اعتقاد به توانايي كودكان، هوشياريشان، توانايي و تمايلشان در يادگيري چيزي جديد، من به شيوهاي از تجربيات متوسل ميشوم كه ميدانم آنها بايد در خيالپردازي يا تخيلشان آن را داشته باشند. سپس براي معرفي، توضيح، و آشكاركردن اين تجربه هيپنوتيزمدرماني به اينها متكي ميشوم. بنابراين، ممكن است بگويم: “تو ميداني چگونه وقتي در حال خيالپردازي هستي ميتواني تظاهر كني كه آنجايي هستي كه خيال ميكني و هنوز همانجايي باشي كه هستي؟” و آنها ميفهمند. و ممكن است اضافه كنم، “و تو ميتواني متوجه هر چيزي كه دربارهاش خيالپردازي ميكني باشي- آنچه آنجا ميبيني و ميشنوي. عالي نيست؟” و سپس بهصورت کلیشه ای يك “فرصت سريع” را براي يك تجربه كوتاه ساده ارائه ميكنم، كه عمداً براي ايجاد راحتي، اعتماد، و افزايش حس كنترل شخصي طراحي شده است.
“خوب، قبل از اينكه براي هدفمان كه كار روي اين {مشكل} است كاري انجام دهيم، بيا كمي خيالپردازي و تجسم آرامش را با يكديگر تمرين كنيم {اطمينان دادن به كودك كه تنها نيست} تا بيادآوري كه چقدر آسان است؛… و سپس بعداً {ايجاد انتظارات} به تو نشان خواهم داد كه چگونه ميتواني از همان چيز استفاده كني {مرجع} تا به خود كمك كني {تقويت خود}. بنابراين… فقط راحت باش و چشمهايت را ببند و خيالپردازي كن يا فرض کن.” {يادداشت: بچههاي زير شش يا هفت سال ممكن است نخواهند چشمهايشان را ببندند. پزشكان بايد از آن مطلع باشند، و آمادگي داشته باشند، و با آن راحت برخورد كنند. میتوانیم این طور بگوئیم: “و تو ميتواني چشمهايت را ببندي يا آنها را تا وقتيكه بسته شوند باز نگهداري يا به دقت به چيزي نگاه كني تا به تو كمك كند به طريقي كه ميخواهي در خيالپردازيت تمركز پيدا كني.”}
اين جملات كه براي بيشتر تلقينات هيپنوتيزمدرماني در كودكان مهم است، با اصول خاص در ذهن ايجاد ميشوند: مثلاً، راههايي كه مستقيماً هم بر تغييري كه روي خواهد داد و هم بر كودك كه حق انتخاب از ميان آن راهها را دارد دلالت ميكنند؛ اينكه شما به آنچه ميگوئيد معتقديد و اينكه كودك قابليت ايجاد تغيير را دارد؛ اينكه كودك تحت كنترلِ خودش است و شما يك مربي يا معلم هستيد؛ و اينكه شما به كودك احترام ميگذاريد و به او اعتقاد داريد.
همانطور كه كودك چشمها را ميبندد/ با بهخيره شدن براي اينكه نشان دهد خلسه شروع شده است ادامه ميدهد، تلقينات ساده براي خلق تجسم همۀ آن چیزی است که براي افزايش اعتماد به و “عمق” هيپنوتيزم لازم است. اين بايد چندحسي، مخیّرانه، بيپايان، و كلي باشد: “در حاليكه خيالپردازي ميكني يا وانمود يا تخيل ميكني- نميدانم كه كدامش را بيشتر دوست داري- مطمئن باش كه واقعاً سرگرمكننده است زيرا {كودكان، مثل بزرگسالان، براي ادامه دادن تلقينات نياز به دليل دارند} تو رئيس تخيلاتت هستي {تقويت خود}. توجه كن {دعوتي براي تمركز، و توجه كردن} چه چيزي در تجسم ميبيني، چه كسي با تو است يا تنهايي يا با دوستان يا خانواده يا دوستان جديدت هستي. ببين كجايي، آيا درون خانهاي يا بيروني، آيا هوا داغ يا سرد يا معتدل است، يا باراني يا برفي… و صداهايي را كه در آن مكان مطلوبت هست بشنو … شايد صداي حرفزدن آدمها را بشنوي، يا صداي موسيقي، يا ماشينها، يا در مورد هوا… و شايد ساكت است و تو به سكوت گوش خواهي داد… و به بوهاي جايي كه تجسم ميكني دقت كن، و مزههاي آنجا…”
اغلب اهميت درك “روش طبيعياي كه بدن آرام ميشود وقتي بدين شيوه روي تجسم خود تمركز ميكنيد” را به كودك گوشزد خواهم كرد. اين، مثل تلقينات ديگر، ارائه ميشود تا راز اين تجربه آشكار شود، حس كنترل شخصي تقويت شود، و همچنين آگاهي نسبت به تغييرات فيزيكي كه در رابطه با تغييرات در ذهن ايجاد ميشوند حاصل شود. بنابراين، در اين شيوه، در حاليكه بيمار در حالت هيپنوتيزمي است، من خواهم گفت، “تو احتمالاً قبلاً متوجه شدهاي {و اگر قبلاً متوجه نشده، الآن متوجه خواهد شد!} كه عضلات صورتت آرام هستند” {يا “عضلات گردن” يا…} و اينكه تنفست آهستهتر از قبل است، زيرا تو اين كار را كاملاً درست انجام ميدهي…” {براي تقويت كنترل شخصي، پذيرش، و خارج ساختن همه چيزها از قلمرو شبحوار و وحشتناك} من سپس به اين تكيه كرده و ميافزايم، “و از آنجائيكه تو و مغزت رئيس بدنت هستيد، ميتواني حتي بيش از گذشته تنآرامي كني… زيرا بدن ما ميداند كه چگونه آرام شود… و ما حتي هر بار كه عمل بازدم را انجام ميدهيم كمي آرام ميشويم… فقط دقت كن كه هر بار كه نفس را خارج ميكني شانههايت چگونه پائين ميروند… {مكث، اضافه كنيد، در بازدم بعدي “درسته”} بنابراين، براي بيشتر آرامشدن، فقط يك نفس آهسته… عميق بكش… و آن را خارج كن… و وقتي نفس را بيرون ميدهي… به خودت در فكرت بگو “آرام باش”… و فقط دقت كن كه وقتي شانههايت پائين ميروند و آرام ميشوند چه اتفاقي ميافتد.”