افسانه پریان و بی خوابی کودک
اسفند ۱۷، ۱۴۰۲هيپنوتيزم در بياختياري ادرار
اسفند ۱۷، ۱۴۰۲استعاره براي پسري كه مشكلات رفتاري داشت
اين استعارهاي برای استفاده درخانواده پسری است كه مشكلات حاد رفتاري داشت. پدربشدت گرفتارِ کار بود، مادر معلول بود، بیمار ما يك برادر بزرگتر بيمسئوليت داشت و خواهر بزرگتري كه آرزو داشت خانه را ترك كند. قسمتهاي مختلف اين استعاره كه براي هر يك از اعضاي خانواده طراحي شده بود با كروشه از هم جدا شدهاند.
استعاره
يكي بود يكي نبود، يك گله اسب وحشي بود كه در تپههاي كاليفرنياي جنوبي پرسه ميزدند، علفهاي تميز و پاكيزه را ميخوردند، و در ميان درهها ميدويدند. {پسر} در اين گله تعداد زيادي اسب زيبا و وحشي بود. هيچكدام از اين اسبها حتي اطراف انسانها هم نبودند، هيچكدام از آنها براي كاركردن رام نشده بودند. هيچكدام از آنها قابل كنترل توسط انسانها نبودند، آنها در تمام طول زندگيشان آزاد زندگي كرده بودند.
در درة زير كوهستاني كه اسبها ميدويدند، شهري بود كه كشاورزان زيادي در آنجا زندگي ميكردند. همانطور كه ميداني، كشاورزان اغلب از اسب در مزارعشان كمك ميگرفتند و براي رفت و آمد به مزرعه و خانه سوار آنها ميشدند. وقتي هر يك از اين كشاورزان به اسب خوبي نياز پيدا ميكرد تا به آنها در كار مزرعه كمك كند به بيهاون رانچ ميرفتند.
بيهاون رانچ مزرعه بزرگ مشهوري در آن قسمت از كاليفرنياي جنوبي بود، زيرا مزرعهدار آن مالك يك زمين پرورش اسب عالي بود. در اين مزرعه علاوه بر پرورش اسب، زنبور هم پرورش داده ميشد كه از آن عسل مرغوبي تهيه ميشد و در شهر فروخته ميشد.
در بيهاون رانچ همه نوع اسب وجود داشت و مشغول كارهايي بودند كه براي آنها تربيت شده بودند. یک اسبِ كاري {پدر} باهوش نیز وجود داشت که ميدانست كه چگونه به مزرعهدار در انجام وظايف و مسئوليتهايش در مزرعه به بهترين نحو كمك كند. گاهي اين اسب قوي كاري حتّی بيشتر از مزرعهدار كار ميكرد، تا مطمئن شود که كارها در مزرعه تمام شده است. اين اسب يك كارگر دائم بود. مزرعهدار ميدانست كه او ميتواند به اين اسب كاريِ خوب تربيتشده تكيه كند.
يك گروه از اسبهاي نمايشي خوب تربيتشده نيز در بيهاون رانچ بودند. آنها براي سيرك تربيت شده بودند. {خواهر} اين تيم از اسبهاي نمايشي شامل چهار اسب سفيد بودند كه دقيقاً ميدانستند دنيا از اسبهاي نمايشي چه انتظاري دارد. آنها براي اين كار تربيت شده بودند، و آماده ملحقشدن به سيرك بودند. آنها در مرحله آخر آموزش بودند، و مزرعهدار آماده بود تا اين اسبهاي سفيد نمايشي را به سيرك بفرستد. همانطور كه منتظر روزهاي آخر آموزش خود بودند، با يكديگر كار ميكردند و با اسبهايي كه به خوبي تربيت نشده بودند نيز كار ميكردند تا به مزرعهدار در تربيت اسبها در مزرعه كمك كنند.
{مادر} مزرعه يك اسب دوستداشتني نيز داشت به اسم ليدي كه اسب همسر مزرعهدار بود. اخيراً ليدي افتاده و زانويش آسيب ديده بود. دامپزشك، ليدي را درمان كرده بود. ليدي وقتي بيمار بود نميتوانست به مزرعهدار در تربيت اسبها كمك كند، اما هنوز قوي بود، و به زودي ميتوانست دوباره به مزرعهدار كمك كند. دامپزشك به مزرعهدار گفته بود که ليدي هرگز دوباره نخواهد توانست بارهاي سنگين حمل كند، اما او ميتوانست در بعضي از كارهاي آموزشي به وي كمك كند.
{برادر} يك گروه از اسبهاي قهوهاي كه احتمالاً به اصطبلهاي بادويزر ميرفتند نيز در مزرعه بودند. اين اسبها به خوبي تربيت شده بودند، لااقل به همان خوبي اسبهاي نمايشي سفيدرنگ، اما دوست نداشتند آموزش خود را بهخاطر بسپارند. اسبهاي قهوهاي دوست نداشتند با هم كار كنند و دوست نداشتند همه چيزهايي را كه مزرعهدار و آن اسب كاري به آنها ياد داده بودند بهخاطر بسپارند. اين اسبهاي قهوهاي ميدانستند چكار كنند، اما دوست نداشتند آنچه خوب بود انجام دهند، بنابراين آنها فقط همه روز را بازي ميكردند و درسشان را ياد ميگرفتند و به مزرعهدار كمك نميكردند.
همانطور كه ميتواني ببيني، اين اسبهاي قهوهاي، اسبهای كاري خوبي نخواهند شد و اسبهاي نمايشي خوبي نيز نخواهند شد. مشكل است كه بداني با اين چنين اسبهايي چكار بايد كرد. مزرعهدار در بيهاون رانچ آماده بود تا اسبهاي وحشي را در تپهها بگيرد و از آنها اسبهاي كاري خوبي بسازد.
وقتي مزرعهدار اين اسبهاي وحشي را ميگيرد، آنها را از گرسنگي نجات ميدهد از زاد و ولد زياد و مكان گرم و امني براي زندگي برايشان فراهم ميكند. اسبهاي وحشي، وقتي تعدادشان زياد است، ميتوانند دردسر درست كنند. بنابراين، مزرعهدار تعدادي از آنها را ميگيرد و از آنها اسبهاي كاري خوب و مطمئني ميسازد. اين نيز مهم است كه وقتي مزرعهدار شروع به تربيت اين اسبهاي وحشي ميكند، فقط بهترين اسبهاي مزرعه در وظائف آموزشي شركت ميكنند. چرا كه خوب نيست كه اسبهاي وحشي عادات بد اسبهاي قهوهاي نمايشي را ياد بگيرند. اسبهاي وحشي در تربيت خود بايد از نمونههايي مثل اسب كاري مطمئن، اسبهاي نمايشي سفيد، ليدي آن اسب دوستداشتني، و خود مزرعهدار پيروي كنند.