تلقین برای مشکلات رفتاری
اسفند ۱۷، ۱۴۰۲هیپنوتیزم و کنترل درد
اسفند ۱۷، ۱۴۰۲هيپنوتيزم در بياختياري ادرار
مثل هر مشكل باليني در كودكان، موفقيت يك شيوه هيپنوتيزمي براي بياختياري ادرار تا حدي در مورد چيزهايي كه “قبل از” اينكه هرگونه هيپنوتيزمدرماني “رسمي” صورت بگيرد پيشبيني ميشود. ابتدا بايد پيشرفتي در برقراري ارتباط مثبت و حساس با كودك ايجاد شود. ايجاد اين فكر در ذهن والدين كه پزشك هم قابل و هم مطمئن است ایجاد شود و بررسی کامل بالینی در مورد منشأ شب ادراری انجام شده باشد.
بسيار مهم است كه سابقه دقيق و جامعي از بيماري کودک بدست آيد تا پزشك مطمئن شود كه معاينه مناسبي براي بياختياري ادرار پيش از انجام هيپنوتيزمدرماني و آموزش خودهيپنوتيزمي صورت گرفته است.اين سابقه[شرح حاله بايد در اين موارد اطمينان بدهد كه:
- كودك بيش از شش سال دارد. در سن زير شش سال، بياختياري ادرار بايد به عنوان يك متغير رشد معمولي درنظر گرفته شود مگر اينكه كودك كاملاً خشك بوده باشد و دوباره شب ادراری پیدانماید.
- عدم خيسكردن در روز كه اغلب نشاندهنده يك علت فيزيكي مهم است يا يك مشكل رواني عميقتر.
- عدم علل فيزيكي شناخته شدة بياختياري ادرار مثل عفونت مجاري ادرار، يبوست مزمن با كثيفكردن[دفع مدفوع بی اختیار] يا بدون كثيفكردن، ناهنجاري مجاري ادرار، ابتلاء به دیابت شیرین جوانان، ديابت بيمزه، پركاري تيروئيد، و اسپینا بیفیدا . چنين سوابقي را ميتوان از طريق پرسشنامه و همچنين طی ویزیت اول كسب كرد.
طی شرح حال و تثبیت رابطه در اولین ویزیت، لازم است که کودک توجیه شود که پزشک:
- معتقد است كه ميتواند به كودك كمك كند تا كودك به خودش كمك كند.
- ميداند كه كودك نسبت به اين مشكل احساس بدي دارد،
- ميداند كه قبل از اين كار خيلي كارهاي ديگر “امتحان” شدهاند ولی در مورد اینکه “مؤثر نبودهاند” جای بحث است
- معتقد است كه ايدهها، افكار، عقايد و نگرانيهاي كودك براي پزشك مهم هستند.
اينها را فقط ميتوان هنگام گرفتن شرح حال از كودك به انجام رساند، به كودك “ملحق شويد” و دربارة بدن چيزي ياد بدهيد بدون تلاش براي “خيلي سريع” پيش رفتن.
من اغلب جزئيات مشكل را با تأکید روي “خشك بودن” بدست ميآورم. بنابراين وقتي كودك وارد ميشود، من بطورمستقيم ميپرسم، “اينجا چه ميكني،” بعضيها خجالتي، دستپاچه، و يا غمگين هستند و ترجيح ميدهند به اين شيوه به مشكلشان اشاره نكنند. بنابراین گاهی بجای سؤال قبلی میپرسم که “آیا ترجیح میدهی قبل از اينكه دربارة اينكه چرا اينجا هستي يا چه مشكلي داري صحبت كني، چند دقيقهاي درباره چيزهاي ديگر صحبت كنيم؟” اين عمل احترام، آرامش، و آسايش ايجاد ميكند در حاليكه انتظار مثبتي نيز از آنچه پيش ميآيد ايجاد خواهد كرد. بالاخره چيزي مثل اين ميپرسم، “بچههاي زيادي بهخاطر مشکلات مختلف به اينجا ميآيند، مشكل بعضيها بزرگ، و مشكل بعضيها كوچك است… ميخواهم بدانم مشكل تو چيست؟ معمولاً پاسخ اين است “من رختخوابم را خيس ميكنم.” پاسخ من معمولاً اين است که سعی میکنم با صحبتكردن دربارة “خشك بودن“ تعریف تازهای از مسئله ارائه کنم. بنابراين ميگويم: متاسفم. خوب، چند مرتبه در هفته وقتي صبح از خواب بيدار ميشوي “رختخوابت خشك است؟” علاوه بر تمركز روي خشكي نه روي خيسي، اين عمل نشاندهندة زباني است كه بعداً در هيپنوتيزم مورد استفاده قرار خواهد گرفت، و بنابراين اين عمل “كاشت تخمهايي” است كه براي استفاده بعدي در پرورش تخيل استفاده ميشود. سپس سابقه تعدد خشكي رختخواب با حضور والد، اما معمولاً خطاب سخن بيشتر به سمت كودك هدايت ميشود گرفته ميشود. ما همچنين درمييابيم كه چه اتفاقي ميافتد، براي مثال، آيا كودك موقع خیس شدن در شب از خواب بيدار ميشود يا صبح متوجه ميشود كه رختخواب خيس شده است، چه كسي ملحفهها را تعويض ميكند، آيا تنبيهي در كار است یا بوده است؟ و احساس كودك دربارة آن چيست، اينكه وقتي هر روز صبح در رختخواب خشك بيدار شود آنچه احساس ميكند متفاوت خواهد بود. اين تلقين مثبت به عنوان يك انتظار ارائه ميشود ولي در عين حال يك ارزيابي است هم براي تشخيص ميزان انگيزه كودك براي تغييركردن، و هم براي آگاهي او نسبت به اينكه اين مشكل چگونه روي زندگيش تاثير ميگذارد. اغلب اين نتيجه حاصل ميشود كه خشك بودن او را قادر ميسازد تا در منزل كسان ديگر بخوابد يا به اردو برود، كه قبلاً توصیه نمیشد يا به او اجازه داده نميشد.
دانستن فكر كودك و همچنین والدين در مورد دليل اين حوادث مهم است. وقتي اغلب پاسخ اين است كه “او عميق ميخوابد،” يا “ارثي است، عمويش تا سن 14 سالگي رختخوابش را خيس ميكرد.” با وجود اين شناسايي و بحث درباره عقايد آنها مهم است. من آن را با توضيح مختصري ادامه ميدهم، مبني بر اينكه علت خاص به آساني كشف نميشود، اما شيوهاي كه ميخواهم به كودك بياموزم ميتواند تا زمان حل شدن کامل مشکل کودک، مفيد باشد. با بررسي غيرمستقيم انگيزه، معمولاً به این نتیجه در کودک منجر میشود كه او واقعاً دوست دارد كه هر روز رختخوابش خشك باشد.
توضيح اينكه بدن چگونه كار ميكند
بخش مهم اين روش، توضيح سادهاي درباره چگونگي عملكرد بدن است، كه وسيله ديگري است كه از طريق آن انتظارات و عباراتي را كه در حين هيپنوتيزم استفاده خواهند شد ميتوان به آساني و به راحتي معرفي كرد. شكل قلب، كليهها، مثانه، يك “دروازه” يا “دريچه” روي مثانه، مجراي ادرار، مغز، و يك توالت حين آموزش عملكرد هر كدام از آنها كشيده ميشود. قلب به عنوان يك پمپ ماهيچهاي توصيف ميشود كه خون را به سراسر بدن ميفرستد. كليهها به عنوان يك فيلتر يا صافي توصيف ميشوند، يا “يكبار بچهای به من گفت كليه يك ماشين شستشوي خون است و حق با او بود.” مثانه به عنوان جايي كه ادرار در آن جمع ميشود توصيف ميشود.
سپس توقف ميكنم و از كودك ميپرسم، اگر ادرار داشته باشد چگونه ميفهمد؟ بچهها اغلب ميگويند كه آن را احساس ميكنند، و بعضيها ميگويند ميدانند كه آن را احساس ميكنند به دليل مغزشان. در اينجا مفهوم مغز بهعنوان كامپيوتر اصلي بدن معرفي ميشود. از عكسي كه كشيده شده و فلشهايي كه بين مغز و مثانه تبادل میکنند استفاده ميشود، داستاني درباره مغز و مثانه كه با يكديگر در ارتباط هستند تعريف ميکنم چيزي مثل این:
بيا وانمود كنيم كه ميتوانيم صحبتهاي بين مغزت و مثانهات را بشويم حتي اگر بلند صحبت نميكنند. حالا مثانهات پر است و پيامي مثل اين به مغزت ميفرستد، “سلام، مغز، من مثانه هستم، من پر شدهام.” و مغز پيامي مثل اين، را به مثانه باز ميفرستد، “خوب، ما الآن مشغول حرفزدن هستيم، يا ما الآن سر كلاس هستيم، يا ما الآن در حال بازي در بيرون خانه هستيم، بنابراين دريچه را بسته نگهدار و ادرار را نگهدار زيرا ادرار کردن روي صندلي دكتر خيلي خوب نيست!” و مثانه پيامي مثل اين را به مغز ميفرستد، “خوب، گفتنش براي تو راحت است، اما من واقعاً بايد بروم؛ من واقعاً پر هستم.” سپس مغز ميگويد، “خوب، باشد، پس دريچه را بسته نگهدار و من پيامي به دهان و زبان خواهم فرستاد تا بپرسد دستشويي كجاست و اگر اجازه داده شد، سپس پيامي به گوشهايم خواهم فرستاد تا پاسخ را بشنوند و سپس به پاها تا بايستند و به سمت دستشويي بروند، و به دستها كه در را ببندند. سپس پيامي به تو ميفرستم تا دريچه، مثانه، را باز كني. و بگذاري تا ادرار به توالت بريزد، جايي كه متعلق به آن است، و دوباره دريچه را ببندي.” و اين شيوهاي است كه واقعاً اتفاق ميافتد، مگه نه؟ از آن موقعی كه تو حدود {اینجا بایدسن کودک رابراساس پرسشنامه ای که والدین پرکرده وقید کرده اندکه درآن سن ، کودک آموزش کنترل شب ادراری راشرع کرده بیان کنید} سن داشتي… بنابراين ميدانند كه چگونه در طول روز باهم صحبت كنند {تلقينات مثبت، تقويت خود درباره توانايي}. {اگر كودك در هفته رختخواب خشكي داشته باشد، من چيزي مثل اين جمله را اضافه ميكنم:} و حتي دو يا سه شب در هفته آنها به خوبي با يكديگر صحبت ميكنند.
سپس از كودك و والدين ميپرسم كه بهنظر آنها مغز شبها چكار ميكند. اغلب پاسخ اين است كه مغز خواب است. با وجود اين، بدون توجه به پاسخ من به اين تصور ادامه ميدهم كه:
مغز رئيس بدن است. مغز از ما مراقبت ميكند، حتي وقتي ما خوابيم، ممكن است استراحت كند، اما حواسش هست، از ما مراقبت ميكند، رويا ميبيند، ضربان قلب ما را حفظ ميكند، ششهايمان تنفس ميكنند، به ما ميگويد اگر خيلي گرممان است چگونه روكش روي خود را پس بزنيم، بالش را بچرخانيم، و غيره. گاهي مغز و مثانه بد عادت ميشوند تا شبها با هم صحبت نكنند، و آنها نياز به يادآوري و آموزش دارند، همانطور كه تو خيلي كوچكتر بودي به خود آموختي. و حالا كه مثانه و مغز (تلقينات گسستگي [Dissociation] ) ميدانند چكار كنند بدون اينكه با صداي بلند به آن فكر كنند. بنابراين، وقتي تو اين آرامسازي و تجسم را ظرف چند لحظه ياد ميگيري {يا، در ملاقات بعدي}، ياد خواهي گرفت كه چگونه به آنها دستوراتي بدهي تا در شب با يكديگر صحبت كنند بنابراين ميتواني صبح در يك رختخواب خوب، گرم، راحت، و خشك از خواب بيدار شوي.
سپس، من اغلب اين تلقين را ارائه ميكنم كه تا دو هفته آينده مسئله رختخواب خشك را ادامه ميدهند، و شبها قبل از رفتن به رختخواب، آنها به نقاشيهاي بدن نگاه ميكنند و “فقط به آنچه دربارهاش صحبت كرديم فكر ميكنند. من نميدانم تو چه آموزشهايي به مغز و مثانهات خواهی داد كه در طول شب با هم صحبت كنند و يا اينكه مغز تو را از خواب بيدار كند بنابراين تو ميتواني به دستشويي بروي، و دريچه ادرار را در توالت باز كني و به رختخواب خوب، گرم، راحت و خشكت باز گردي، يا شايد مغز را وادار سازي تا به مثانه بگويد تا- در طول شب دريچه را بسته نگه دارد. من نميدانم كدام را انجام خواهي داد.”
فرقی نمیکند که جلسه “رسمي” هیپنوتیزم در آن روز يا جلسة بعد انجام شود، به هرحال اين عمل در يك بافت رابطه بدقت پيشرفته مثبت از اعتماد، انتظار مثبت براي موفقيت، و يك درك متقابل از عملكرد بدن انجام ميشود.
آرامسازي و تجسم براي بياختياري در ادرار
حالا كه ميداني بدن چگونه عمل ميكند و درباره آن فكر كردهاي، خوشحالم كه به تو نشان دهم كه چگونه از تفكر دروني و رؤياپردازي روزانه خود استفاده كني {يا وانمود كني يا تجسم كني} تا به مغز يا مثانهات ياد بدهي چگونه با يكديگر صحبت كنند حتي بهتر از قبل.
تجسم القاء: فقط پيش برو و چشمهايت را ببند و يك چيز خندهدار را تجسم كن يا رؤياپردازي كن. به همه چيزهايي كه دربارهاش رؤيا ميبيني دقت كن- آنجا چه ميبيني و ميشنوي، چه كسي آنجا با تو است. به بوها و مزهها توجه كن. {اين تجسم را با تاكيد بر لذت افزايش بده، با تاكيد بر اينكه “زيرا تو رئيس تخيلاتت هستي همانطور كه رئيس بدنت هستي.”} در حاليكه مشغول خيالبافي يا وانمودكردن يا تجسم هستي- نميدانم كدام را از همه بيشتر دوست داري- مطمئن باش كه واقعاً خندهدار است زيرا {بچهها، مثل بزرگسالان، نياز به دليلي براي ادامه تلقين دارند} تو رئيس تجسم خودت هستي {تقويت خود}. دقت كن {دعوتي براي تمركزكردن، توجهكردن} در تجسمت چه ميبيني، چه كسي با تو است يا شايد تنها هستي يا با دوستان يا خانواده يا دوستان جديدي با تو هستند، كجا هستي، آيا داخلي يا خارج، آيا هوا گرم، سرد يا معتدل است، يا باراني يا برفي، و صداها را در آن مكان مورد علاقهات بشنو. شايد صداي صحبت آدمها را بشنوي، يا صداي موزيك، يا ماشينها، يا هوا، يا شايد ساكت است و به سكوت گوش خواهي داد، و به بوهاي جايي كه تجسم ميكني دقت كن، و به مزههاي آنجا.
آرامسازي، تعميق. براي افزايش تجسم و تقويت خود و تعميق اين تجربه، اغلب تلقيناتي درباره آرامسازي اضافه ميشود. براي مثال: “احتمالاً قبلاً توجه كردهاي كه ماهيچههاي صورتت آرام هستند و تنفست آهستهتر از قبل است. زيرا تو دقيقاً درست عمل ميكني، و از آنجائيكه تو و مغزت رئيس بدنت هستيد، حتي ميتواني آرامسازي كني حتي بيش از گذشته، زيرا بدن ما ميداند چگونه آرام شود، و حتي هر بار كه نفس را بيرون ميدهيم كمي بيشتر آرام ميشويم. فقط دقت كن كه هر بار حين بازدم چگونه شانههايت پائين ميافتد {مكث كنيد، و در بازدم بعدي اضافه كنيد، “درسته”}. بنابراين براي آرامسازي بيشتر، فقط يك نفس آرام و عميق بكش، و وقتي نفس را بيرون ميفرستي، در فكرت به خودت بگو كه آرام باش، و ببين كه همانطور كه شانههايت پائين ميافتد و آرام ميشود چه اتفاقي ميافتد” {مثلاً، “درست مثل عروسك راگدي آن[Raggedy Ann]}. مثل كودك راه برويد و او را هدايت كنيد، و با آرامسازي پيشرونده به سمت پائين پيش برويد، از زباني كه براي كودك راحتتر است استفاده كنيد “بگذار عضلاتت شل و سست شوند، شايد مثل ژله يا اسپاگتي!”.
بهرهبرداري- تلقینات درماني. حالا به بدنت آرامش خوبي دادهاي، به لذتبردن از تجسمت ادامه بده، يا شايد خيالبافي تازهاي داشته باشي، نميدانم. اما، در گوشه ديگر ذهنت، فقط تجسم كن كه در اتاق خوابت هستي و آمادهاي كه به رختخواب بروي. وقتي متوجه آن گوشه از فكرت شدي به من اطلاع بده. {تكان سر، علامت با انگشت و غيره.} وقتي متوجه آن شدي، خود را ببين كه آماده رفتن به رختخواب ميشوي، و دقت كن كه چگونه قبل از آن كه به رختخواب بروي به دستشويي ميروي، پيامي از مغزت به مثانهات فرستاده ميشود تا دروازه را باز كند، بگذار در توالت، ادرار كني جايي كه براي اين كار است، دريچه را ببند، و سپس به اتاق خوابت برگرد و آماده شو تا به رختخواب گرم و نرم و خشك و راحت خود بروي.
در حاليكه تو اين تمرين خاص تفكر دروني را انجام ميدهي، بهتر است كه اين كار را در حالت نشسته در بستر قبل از اينكه به خواب بروي انجام دهي. سپس به مغز و مثانهات يادآوري كن {آنها ميدانند، فقط نياز به يادآوري دارند} كه امشب وقتي خوابي، خواب شبانه خوبي خواهي داشت، و يك رؤياي عالي. و در طول شب وقتي خوابي اگر مثانهات پر از ادرار شد، پيامي به مغز كاملاً بيدارت خواهد فرستاد تا مطلع شود. و سپس مغزت دو راه خواهد داشت: يا تو را از خواب بيدار ميكند، كاملاً بيدار، تا از رختخواب بلند شوي، به دستشويي بروي، از مغزت به مثانهات پيامي فرستاده ميشود تا دريچه را باز كند، و بگذارد تا ادرار به توالت، جايي كه مخصوص اين كار است، بريزد، دريچه را ببندد، و سپس به اتاق خوابت برگردي و آماده رفتن به رختخواب گرم و نرم و خشك و راحتت شوي، يا پيامي را به مثانهات برميگرداند تا دريچه را بسته نگهدارد تا صبح كه از خواب بيدار ميشوي مغرور شاد در رختخواب گرم و نرم و خشك و راحتت.
نميدانم كدام يك را مغزت يا مثانهات انتخاب خواهند كرد… شايد گاهي يكي و گاهي ديگري، يا شايد يكي و نه ديگري. اما قبل از اينكه به رختخواب بروي ميتواني به آنها يادآوري كني كه مطمئن باشند و شب با همديگر صحبت كنند، درست به همان روشي كه در طول صبح با هم صحبت ميكنند، زيرا مغزت رئيس بدنت است و كامپيوتر اصلي است. و وقتي به اين شيوه تمرين ميكني، روشي كه به خوبي عمل ميكني، در حال برنامهريزي اين كامپيوتر هستي، درست به همان روشي كه به مغزت ياد ميدهي تا به تو كارهاي زياد ديگري را كه به خوبي انجام ميدهي ميآموزد. {از جمله چيزهاي ديگري كه اين شرح حال نشان ميدهد که بيمار به خوبي بدون فكركردن به آنها انجام ميدهد، مثل فوتبال بازيكردن، آوازخواندن، نواختن ساز، بازيهاي ويدئويي و غيره} بنابراين، هرچه بيشتر تمرين كني، بهتر ميشوي.
حالا، قبل از تمامكردن، چند لحظهاي را به تفكر دروني پرداز تا آن پيامها را براي خود تكرار كني… و وقتي اين كار را تمام كردي به من خبر بده {علامت دادن}. عاليه! حالا، در اين چند لحظه آخر از خيالپردازيات لذت ببر. نميدانم وقتي هر روز صبح با رختخواب خشك بيدار ميشوي چه كسي بيشتر به تو افتخار خواهد كرد… اما شايد تو مغرورتر از همه باشي و… نميدانم… مادر يا پدر يا من يا كسي ديگر… اما وقي روزي 10 يا 15 دقيقه، دو يا سه يا فقط يكبار، تمرين ميكني، مطمئن باش و آن را به همان راحتي و خوبياي كه امروز يادگرفتي انجام بده. بنابراين، آرامسازي خود را با بستن چشمهايت و فكركردن به چيزي جالب مثل آنچه الآن به آن ميانديشي آغاز كن… ميتواند چيزي مثل آنچه الآن ميانديشي باشد يا چيز متفاوتي اما تو درخواهي يافت، زيرا تو رئيس خيالت هستي… و سپس وقتي آماده هستي، ميتواني بدنت را آرام كني، يا از فرق سر تا نوك پا يا از نوك پا تا بالا. یادم هست که یکی از بچهها از نافش شروع ميكرد و به هر دو مسير ميرفت! و سپس وقتي آمادهاي، مطمئن باش كه دستوراتي به مثانه و مغزت بدهي درباره اينكه ميخواهي آنها چگونه در طول شب با يكديگر صحبت كنند. و وقتي تمام شد، آن را انجام خواهي داد. وقتي در شب تمرين ميكني بعد از تمرین ممكن است به خواب روي، و اگر در روز تمرين ميكني، ممكن است بتدريج به جايي كه از آن نقطه شروع كرده بودي باز گردي، اما مطمئن باش كه غرور و آرامش با تو است!
{در پايان اين جلسه، به بيمار ميگويم كه بنظرم كارش عالي بود. من همچنين به عنوان تقویت ميپرسم، آيا متوجه شدي كه چه چيزي را از همه بيشتر دوست داشتي؟ “سپس از او يك تعهد زماني ميگيرم كه چه وقت خودهيپنوتيزم را در خانه تمرين خواهد كرد. پس از تقويت ذهنی دربارۀ مراقبت از رختخواب خشك، سپس در مورد زمان ملاقات بعدي توافق ميكنيم.}