تلقین برای ترس از مدرسه
اسفند ۱۷، ۱۴۰۲تلقين کنترل در بياختياري ادرار
اسفند ۱۷، ۱۴۰۲تلقيناتي براي مكيدن انگشت شست
مکیدن انگشت ازمشکلات شایع درسنین کودکی است.چگونه می توان این پدیده رادرکودک مهارنمود.آیا روش های قدیمی همچون آغشته کردن انگشت کودک با ماده تلخ ،مفیدواقع می شود.هیپنوتیزم، روش های خاص خودرادارد.دراینجا دوشیوه متفاوت رامطرح می سازیم.
تلقينات اركسوني براي مكيدن انگشت شست
پدر و مادرت از تو ميخواهند كه از مكيدن انگشت شستت دست برداري، آنها به تو گفتندكه تو را پيش من خواهند آورد و تو را مجبور به انجامندادن اين كار ميكنند. از تو ميخواهم يك چيز را بفهمي: انگشت شست تو، انگشت شست تو است؛ دهان تو، دهان تو است. اگر بخواهي انگشتت را بمكي، اين كار را ادامه ميدهي. پدر تو نميتواند بر من رياست كند؛ مادر تو نميتواند بر من رياست كند؛ و من هم نميخواهم بر تو رياست كنم. اما اگر تو بخواهي، ميتواني بر انگشت شستت رياست كني، و ميتواني بر دهانت رياست كني، و ميتواني به مكيدن انگشتت هر چقدر كه بخواهي ادامه دهي.
[من به کودک خاطرنشان ميكنم كه من فكر ميكنم كه اين بشدت غيرمنصفانه است كه او فقط انگشت شست دست چپش را بمكد؛ انگشت شست دست راستش نيز به خوبي يك انگشت شست است و حق دارد كه به همان اندازه مكيده شود، و من متحيّرم كه او انگشت دست راستش را نميمكيد. جيمي كوچولو فكر كرد كه اشتباه كرده است. جيمي براي اينكه پسر خوب و باهوشي باشد، بايد تمايل داشته باشد كه هر دو انگشت شستش را بمكد. اما، ببين، آنچه اتفاق ميافتد اين است كه وقتي جيمي هر دو انگشتش را ميمكد، مكيدن انگشت شست دست راستش 50 درصد كاهش مييابد. او عادتش را كاهش داده است. پس انگشت سبابه چه ميشود، و سه انگشت ديگر؟ وقتي تو اين كار را تقسيم ميكني، به پيروزي نزديك ميشوي.]
حالا، بيا ركوپوستكنده بگويم. انگشت شست دست چپت انگشت تو است؛ دهان تو دهان تو است؛ آن دندانهاي جلوئيت دندانهاي جلوي تو است. من فكر ميكنم تو حق داري هر كاري كه ميخواهي با انگشت شستت انجام دهي، با دهانت، و با دندانهايت. آنها متعلق به تو هستند، و بگذار يك اصل بديهي را به تو بگويم. از تو ميخواهم هر كاري كه ميخواهي انجام دهي… وقتي به مهدكودك رفتي يكي از اولين چيزهايي كه ياد گرفتي اين بود كه به نوبت كاري را انجام دهي. تو كارها را در مهدكودك با آن دخترك و با آن پسرك به نوبت انجام ميدادي. در كلاس اول ياد گرفتي كه نوبتي كار كني. در حقيقت، ياد گرفتي در خانه نوبتي كار كني. وقتي مادر غذا میکشد او ابتدا براي برادرت غذا ميكشد و سپس شايد نوبت تو شود، و شايد سپس نوبت خواهرت، سپس نوبت مادر ميرسد. ما هميشه كارها را نوبتي انجام ميدهيم. اما فكر نميكنم تو حق داشته باشي يا عادلانه و خوبه باشد كه هميشه انگشت شست دست چپت را ميمكي و هرگز نوبت را به انگشت شست دست راستت نميدهي… انگشت شست دست چپت هميشه مكيده شده است… به انگشت شست دست راستت نوبت داده نشده است؛ به انگشت اول نوبت نرسيده است؛ حتي به يك انگشت ديگر هم نوبت نرسيده است. حالا فكر ميكنم تو پسر خوبي هستي، و فكر نميكنم كه اين كار را بهطور عمدي انجام ميدهي. فكر ميكنم كه تو دوست داري به هر كدام از انگشتهايت نوبت بدهي. {آيا ميتوانيد تجسم كنيد كه به ده انگشت جداگانه نوبت داده شود؟ آيا ميتوانيد کاری مشکلتر از این را در دنیا تجسم كنيد؟ و جيمي مردانه تلاش كرد تا به انگشتانش بهطور مساوي نوبت دهد. سپس من گفتم:} ميداني، جيمي، الآن تو بيش از شش سال سن داري، و به زودي {ظرف دو ماه} تو يك پسر هفت ساله خواهي بود؛ و ميداني من هرگز يك پسر بزرگ يا يك مرد بزرگ را تا به حال نديدهام كه انگشت شستش را بمكد، بنابراين بهتر است كه قبل از اينكه يك پسر بزرگ هفت ساله شوي همه مكيدنهايت را انجام دهي.
{ديگر يك پسر شش ساله كوچك نيست. او وقتي هفتساله شد به جمع پسربچههاي بزرگ ملحق ميشود.} و ميداني، جيمي، من يك پسر بچه بزرگ را هم نميشناسم كه انگشت شستش را بمكد، بنابراين بهتر است قبل از اينكه به جمع پسربچههاي بزرگ ملحق شوي به اندازه كافي انگشت شستت را بمكي. واقعاً بهتر است به اندازه كافي اين كار را انجام دهي.
تلقيناتي براي بچه چهارسالهاي كه انگشت شست ميمكد
او چهارساله بود و “دائماً” انگشت شستش را ميمكيد، عليرغم هركاري كه والدينش انجام داده بودند تا اين كار را انجام ندهد. اين خانم كوچك اتفاقاً با مادر و خواهر بزرگش به مطب من آمد. وقتي مشغول كار روي دندان خواهرش بودم او از روي كنجكاوي نزديك آمد، و ديد خواهرش با آرامش در حالت عميق هيپنوتيزمي قرار دارد. پس از اينكه كار روي دندان خواهر بزرگتر پايان يافت، گرچن به حالت دو به سمت دستگاههاي جراحي من دويد، گفت كه او ميخواهد “هيپنوتيزم شود… مثل خواهر بزرگتر.”اول فكر كردم كه فقط روي صندلي دندانپزشكي بنشانمش، اما او اصرار داشت كه هيپنوتيزم شود.”
القاء و تلقينات
{پس از القاء با استفاده از عروسك خرس تدي:} تو الآن درست درحال انجام همان كاري هستي كه خواهر بزرگت چند لحظه پيش انجام ميداد، كه اين يعني تو بزرگ شدهاي، و يك روز مثل خواهرت بزرگ خواهي بود، زيرا تو هر روز بزرگتر و بزرگتر و باهوشتر و باهوشتر ميشوي. و خيلي زود به اندازه خواهرت بزرگ ميشوي و مثل او به مدرسه خواهي رفت، زيرا تو هر روز بزرگتر و بزرگتر ميشوي… و خيلي زود آنقدر بزرگ ميشوي كه ديگر انگشت شستت را نخواهي مكيد. البته پسربچهها و دختربچههاي زيادي انگشت شستشان را ميمكند، شايد من نيز وقتي كوچك بودم انگشت شستم را ميمكيدم، اما اگر اينكار را هم ميكردم، وقتي بزرگتر شدم، مثل تعداد زيادي از پسربچهها و دختربچهها، مكيدن انگشت شستم را متوقف كردم زيرا بزرگ شده بودم، و من شرط ميبندم كه خيلي زود آنقدر بزرگ خواهي شد كه ديگر انگشت شستت را نخواهي مكيد. شايد ماه آينده، شايد فردا خيلي بزرگ شوي، يا شايد فردا، و وقتي آن انگشت شست به سمت دهانت ميرود تو خواهي گفت، “انگشت شيطان، ديگر تو را نخواهم مكيد، زيرا الآن يك دختر بزرگ هستم. تو بايد بيرون دهان من باشي. دخترهاي بزرگ انگشت شستشان را نميمكند. من دارم دختر بزرگي ميشوم. تو، آقاي شست، بيرون دهان من باش.” بله، گرچن، تو داري دختر بزرگي ميشوي، تو مثل خواهر بزرگت هيپنوتيزم شدهاي، و خيلي زود بزرگ خواهي شد و ديگر انگشت شستت را نخواهي مكيد، حتي كمي.