تلقيناتي براي مكيدن انگشت شست
اسفند ۱۷، ۱۴۰۲افسانه پریان و بی خوابی کودک
اسفند ۱۷، ۱۴۰۲تلقين کنترل در بياختياري ادرار
وقتي لازم است كه مثانهات را خالي كني، ميتواني به هر روشي از خواب بيدار شوي. ميتواني ياد بگيري كه خاليكردن كامل مثانهات چه احساس خوبي دارد. ميتواني ياد بگيري كه جاريشدن ادرار را از مثانهات از طريق آلت تناسليات كنترل كني. ميتواني ياد بگيري كه بهطور كامل از احساس خارجشدن ادرار از آلت تناسليات لذت ببري. زيرا اين لذت احساس خوبي دارد، و تو ميخواهي كه هميشه براي انجام اينكار كاملاً بيدار باشي. تو ميتواني هر بار كه ادرار ميكني متوقفكردن و ادامهدادن آن را تمرين كني. هربار كه اين كار را انجام ميدهي ميتواني ياد بگيري كه تو رئيس مثانه و ادرارت هستي. ميتواني احساس عالي غرور را هر بار كه در جايي كه ميخواهي ادرار كني، يعني، در دستشويي، تجربه كني. تو ميتواني همه اين كارها را انجام دهي زيرا به تو احساس شاديآوري ميدهند. {به آنها ياد داده ميشود كه اين تلقينات را در حالت خودهيپنوتيزمي پيش از خوابيدن تكرار كنند.}
تلقينات اريكسوني در بياختياري ادرار
دومين روز ژانويه است… و تو رختخوابت را خيس كردهاي، والدينت ميگويند، هرشب بهمدت دوازده سال. تو ميداني، و من هم ميدانم، پس بيا فراموشش كنيم. بيا در مورد چيزي كه واقعاً مهم است صحبت كنيم. حالا، امروز دومين روز ماه ژانويه است، و من فكر نميكنم كه معقول باشد، حتي يك ذره هم معقول نيست، كه از تو انتظار داشته باشم كه از الآن تا دو هفته ديگر بهطور دائم رختخوابت خشك باشد. و تو ميداني، كه تا آن زمان ژانويه پايان يافته است ، و ماه فوريه كوتاه است. آيا كسي هست كه بخواهد درباره آن بحث كند؟ اين ماه كوتاه است، و من واقعاً فكر نميكنم تو مجبور باشي تا قبل از ماه مارس بهطور دائم رختخوابت خشك باشد. بهنظر معقول نميرسد كه تو اين كار را قبل از اين زمان انجام دهي، اما من به تو خواهم گفت كه بايد به انجام چه كاري علاقمند شوي. از حالا تا چند هفته ديگر {به تقويم روي ديوار اشاره ميكنم}، از تو ميخواهم كه درباره اين سؤال فكر كني: از امروز تا دو هفته ديگر، آيا چهارشنبه يا پنجشنبه خواهد بود، كه من براي اولين مرتبه رختخوابم خشك خواهد بود؟ و تو مجبور خواهي بود تا جمعه صبح صبر كني تا مطمئن شوي، و روز جمعه تو ميآيي تا به من بگويي كه چهارشنبه بود يا پنجشنبه…
{بعداً، پس از قدری پيشرفت، این تلقينات ارائه شدند:} فوريه ماه كوتاهي است… كه تو واقعاً مجبور نيستي رختخواب خشك داشته باشي، معقولانه اين است كه، بيش از سه مرتبه در هر يك از چهار هفته ماه فوريه. سه مرتبه پشتسرهم در هر هفته. اما به اين معنا نيست كه تو نميتواني يك يا دو بار رختخواب خشك داشته باشي، اما من فكر نميكنم معقول باشد كه انتظار بيش از سه رختخواب خشك را در هر هفتة آن ماه داشت…
{پس از پيشرفت بيشتر، تلقين شد كه:} حالا، من هنوز نميدانم كه چه وقت بهطور دائم رختخوابت خشك خواهد بود، اما تو ايرلندي هستي، و روز سنت پاتريك روز بسيار خوبي است؛ اما وقتي درباره اينكه چطور پدر و مادرت با تو رفتار كردهاند فكر ميكنم، فكر ميكنم آوريلفول نيز روز خيلي خوبي است. يك چيزي هست كه من ميخواهم ركوپوستكنده بگويم، جو، و آن اين است كه وقتي رختخوابت را خيس نكردي، چه روز سنت پاتريك باشد يا روز آوريلفول يا هر روزي بين اين دو روز، آن روز مربوط به توست. به من ربطي ندارد. و به كس ديگري هم مربوط نيست.
تلقينات كلبه جنگلی براي بياختياري ادرار
وقتي به اطراف اتاقي كه داخلش شدهايم نگاهي مياندازي، در اين كلبة جنگلی در انتهاي اتاق يك شومينه ميبيني، با كًندة درختي كه در حال سوختن است، و كنار اين شومينه يك صندلي راحتي هست، كه آنقدر راحت بنظر ميرسد كه تصميم ميگيري به طرفش بروي و براي لحظهاي در آن تاب بخوري.
سفر ما به اينجا تو را خوابآلوده کرده است، و به محض اينكه در آن صندلي تاب ميخوري و شروع به نگاهكردن به آتش ميكني، متوجه ميشوي كه در حال بهخواب رفتن هستي، به آرامي و راحتي، در آن صندلي نرم و راحت.
حالا در خواب راحت هستي. اما ظرف يكی دو دقيقه، مجبور ميشوي كه به دستشويي بروي. به محض اينكه احساس كردي مجبوري به دستشويي بروي، شروع به حركت ميكني، و چشمهايت را باز خواهي كرد و قبل از اينكه خودت را خيس كني بيدار ميشوي. چشمهايت باز خواهند شد و قبل از اينكه كاري را شروع كني. كاملاً بيدار خواهي بود. وقي چشمهايت را باز ميكني، اينجا با من خواهي بود، و ديگر در آن كلبه نيستي. بعد از اينكه به دستشويي رفتي ما ميتوانيم به كلبه بازگرديم. اما اول، تو چشمهايت را باز خواهي كرد و بيدار ميشوي، “قبل از اينكه خودت را خيس كني آماده رفتن به دستشويي ميشوي. و از اين به بعد، هر وقت كه شب در خواب هستي، قبل از خيس كردن خودت بيدار خواهي شد، درست مثل همان كاري كه الآن انجام ميدهي.
از حالا به بعد، احساس خواهي كرد كه بايد به دستشويي بروي، و به خودت تكاني خواهي داد، و قبل از اينكه خودت را خيس كني چشمهايت را باز خواهي كرد.